این داستانی که دارم برای #پادکست ترجمه میکنم، کلّی ارجاع ریز و درشت داره. یه عالمهشون رو که مربوط به #هوش_مصنوعی میشه از قبل میدونستم، ولی کلّی چیز دیگه هست که در شاخههای عرفان و فلسفه و اسطوره و خردهفرهنگها و… هستن و همهٔ ترسم از اینه که متوجّه یه تعدادیشون نشم اصلاً…
خود داستان هم به شدّت گیراست و مغزم بعد هر بند، سر دو راهی بقیهاش رو بخونم یا ترجمهاش کنم قرار میگیره.
از اون طرف هم اونقدر نوستالژیکه که هر لحظه قلبم داره میتپه که برم دوباره فصل سوم #دیجیمون رو ببینم!
اسیر شدیم به خدا!